تنهای تنها بودم ، با تنهایی درد دل میکردم ، من بودم و یک دنیا تنهایی
تو آمدی و مرا عاشق کردی، عاشق آن قلب پر از محبتت کردی
مرا در این دنیای عاشقی در به در کردی
تو با ماندنت در کنارم کاری کن که همه این سختی ها را از یاد ببرم
اینک که من گرفتار تو شدم و راهی برای بازگشت به سوی تنهایی ندارم
تا آخر راه با تو می مانم ،تنهای تنها بدون تو ولی به یاد تو به عشق تو
(با یادت دیگر تنها نیستم) بدان که برای عشقت جان خواهم داد
زندگی ام فدای تو ، این قلب کوچک و پر از غمم برای تو ، این همه احساس پر از عشق
در وجودم نیز تقدیم به تو
بدان که بیشتر از همه چیز دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم
تکرار مکرر کلمه دوستت دارم را باز به زبان خواهم آورد تا بیشتر از هر لحظه ای باور
کنی که من بیشتر از هر زمانی و بیشتر از هر چیزی دوستت دارم عزیزم
اینهمه سختی و اینهمه انتظار و اینهمه غم و غصه در این لحظه های عاشقی نشان از
عشق و دوست داشتن من نسبت به تو می باشد
تو باور نکنی خدای عاشقان باور دارد که دوستت دارم
شاید زمانی که مرگم فرا برسد بفهمی که من چقدر تو را دوست داشته ام !
آری پس ای خدای بزرگ کاش زودتر مرگ من فرا رسد تا یارم باور کند چقدر او را
دوست میداشتم
قدر مرا بدان ای یار ، غرورم را در آن سرزمین تنهایی ها شکستی ، مرا تسلیم آن قلب
پاک و از عشقت کردی ، مرا در این دنیای عاشقی دربه در کردی ، مرا وابسته آن قلب پر
از محبتت کردی ، اینک که تو مرا عاشق کردی بیا و تا پایان راه با من باش
بیا و مرا پشیمان از این عاشق شدن نکن و مرا وسوسه نکن که دوباره با تنهایی باشم
تنهای تنها بودم ، اما اینک باتو یعنی با یادتو ، هستم می مانم و خواهم ماند و بارها گفته ام و
میگویم و خواهم گفت که دوستت دارم ، باز میگویم که دوستت دارم … دوستت دارم و
دوستت دارم
این کلمه را از حفظ نمیگویم ، این کلمه مقدس را از ته دلم میگویم . آری از ته دلم با صدای
خیلی آهسته آنقدر که خودم هم نشنوم میگویم
که دوستت دارم